نگاه شاپرک

ساخت وبلاگ
روباه گفت: سلامشازده کوچولو گفت: توکی هستی؟ عجب خوشگلی! بیا با من بازی کن، نمی دانی چقدر دلم گرفته!روباه گفت: نمی توانم با تو بازی کنم، هنوز اهلی ام نکرده اند.شازده کوچولو گفت: اهلی کردن یعنی چه؟روباه گفت: آدم ها تفنگ دارند و شکار می کنند، اینش اسباب دلخوری است! اما مرغ و ماکیان هم پرورش می دهند و خیرشان فقط همین است. تو دنبال مرغت آمدی؟شازده کوچولو گفت: نه، دنبال دوست می گردم، نگفتی اهلی کردن یعنی چه ؟روباه گفت: اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن، چیزی که انسانها پاک فراموش کرده اند!روباه ادامه داد: تو الان برای من یک پسر بچه ای مثل هزاران پسر بچه ی دیگر، نه من احتیاجی به تو دارم و نه تو نیازی به من داری. من هم برای تو یک روباهم مثل هزاران روباه دیگر! اما اگر مرا اهلی کنی هردو به هم نیازمند خواهیم شد! تو برای من در همه عالم همتا نخواهی داشت ومن برای تو در دنیا یگانه خواهم بود!الان زندگی یکنواختی دارم. من مرغها را شکار میکنم و آدم ها مرا، اوقاتم با کسالت میگذرد ولی اگر تو منو اهلی کنی، انگار زندگی ام را چراغان کرده ای.آن وقت صدای پایی را میشناسم که با هر صدای پای دیگری فرق میکند! صدای پای دیگران مرا مجبور میکند توی هفت سوراخ قایم بشوم، اما صدای پای تو مثل نغمه ی موسیقی مرا از سوراخم بیرون می کشد.تازه، نگاه کن، آن گندم زار را می بینی؟ برای من که نان نمی خورم، گندم چیز بی فایده ای است. گندم زار مرا به یاد هیچ چیز نمی اندازد و این جای تاسف است! اما تو موهای طلایی داری، پس وقتی اهلی ام کردی محشر میشود! چون گندم طلایی رنگ مرا به یاد تو می اندازد، آن وقت من صدای وزیدن باد را که در گندم زار می پیچد، دوست خواهم داشت...روباه ادامه داد: آدم ها همه چیز را همین جور آماده از مغازه می خرند، ا نگاه شاپرک...
ما را در سایت نگاه شاپرک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moonagho بازدید : 127 تاريخ : شنبه 13 اسفند 1401 ساعت: 19:27